چرا مردم قفس را آفریدند ؟
چرا پروانه را از شاخه چیدند ؟
چرا پروازها را پر شکستند ؟
چرا آوازها را سر بریدند ؟
.
پس از کشف قفس ، پرواز پژمرد
سرودن بر لب بلبل گره خورد
کلاف لاله سر در گم فرو ماند
شکفتن در گلوی گل گره خورد
.
چرا نیلوفر آواز بلبل
به پای میله های سرد پیچید ؟
چرا آواز غمگین قناری
درون سینه اش از درد پیچید ؟
.
چرا لبخند گل پرپر شد و ریخت ؟
چه شد آن آرزوهای بهاری ؟
چرا در پشت میله خط خطی شد
صدای صاف آواز قناری ؟
.
چرا لای کتابی ، خشک کردند
برای یادگاری پیچکی را ؟
به دفتر های خود سنجاق کردند
پر پروانه و سنجاقکی را ؟
.
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمان ها
به روی ما همیشه باز باشد
.
خدا بال و پر و پروازشان داد
ولی مردم درون خود خزیدند
خدا هفت آسمان باز را ساخت
ولی مردم قفس را آفریدند
سلام بر عشق مطالب خوبی داری عشق اوج لذت ها است اگر در ک کنیم
بله درست میگی
لایک....واقعا قشنگ بود
سلام:-)
ممنون که اومدین وبم
وب شما هم زیباست:-):-):-):-)
ممنونم عزیزم
قالب وبلاگت چه قشنگه
قابل شما رو نداره
در مورد پرنده آره. اما پرنده یه استعارست...
شرایط دنیامون آزادی رو دزدیده. برگردوندنش غیر ممکن نیست اما سخته.
خب منم میگم چرا از اول دنیامون رو اینجوری ساختیم تا بخوایم برش گردونیم
حالا دیگه چاره ای نیست.
پرنده ای که زاده ی قفسه، آزادی میکشتش.
ولی میشه از اول تو قفس بزرگش نکرد تا آزدی نکشتش
ولی مردم قفس راآفریدند
دوست داشتی پیش منم بیا هه چین عزیز
حتما میام نگار جون
سبزه دلت را به نیت آرزوهایت، هر چه که هست گره بزن، شادی؛ زیبایی؛ لطافت و خوشی های پایدار تقدیم وجودتون سیزده بدرتون مبارک از ته دل خوشحال میشم به منم سر بزنین
7541
همچین
حتما میام و سر میزنم